نا خونده ام به گوشو مهمونتونم
نه مطربم نه حتی آوازه خونم
یه جوری سرخوشم که تار بشه لحظه
کنارتم الان که آرشه برقصه
راه میرم تو سرزمین سبزم هنوز
نفسم رو ضربهی نبضم هنوز
با اینکه تو این دنیا حبسم هنوز
ولی پای حرفمم هستم هنوز
توی رویام راه میرمو ماه زیر پامه
میچینم از کهکشون چنتا ستاره
میبینم رو کره زمین هرکی بیداره
یه ستاره بهش میدم خوب بشه حالش
دنیای درون من مرزی نداره
شاید و باید و فرضی نداره
ارتفاع یا طولی و عرضی نداره
خشک نیست هیچ علف هرزی نداره
میپیچه صدای مامان باز توی گوشم
لباسمو میپوشمو کیف روی دوشم
راه میرم تو مسیرو پرته حواسم از
خوابی که دیدمو حالی که توشم
وامیستم از حرکتو ماهو میبینم
رویای توی خوابم دنباله داره
آسمون شب داره حال عجیبی
داره میاد به سمتم چنتا ستاره
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
تو بخوان نغمهی ناخواندهی من
ارغوان
شاخهی همخون جدا ماندهی من
مامانم بهم یاد داد عشق حرف اوله
بهم گفت فاصلمون بسته میشه دفترش
بهم گفت برنده و بازنده کلیشس
خودت ناجی خودت باش خوردی زمین هردفعه
موقع خدافظی، بابام قهرمانم
بهم گفت جا نزنم، هرچقدر خسته باشم
گفت بهم همه میرن، یه روزی میشی تنها
یاد بگیر رد بکنی چیزایی که سد راهتن
با وجودش ترسامو جا گذاشتم پشتم
نهال و کاشتم تو دلم، ریشه هاش رشد کرد
دنیارو جور دیگه دیدمش تو ذهنم
چون روزی هزار بار با اشکام چشامو شستم
شاید حل نشن این مسئله ها با جمع و تفریق
خونه اونجاییه که توش بشه خندید
من بازیگر اصلی تلخ ترین فیلمم ، ولی شاید بعد اکران بشم ایستاده تشویق
بهار اینجاس، بعد زمستون، بهار قشنگ نیست؟